سلام این اولین نوشته ی منه پس تقدیم به مادر
در کنارآب می آید ز دور **** ماذرم آن گل پر از رنگ و بلور
می تراود بوی گل در جان من **** با همه آن شوکت جان صبور
لحظه ای مستم کند از بوی خود *** گوی عشقش نیست از این عشق دور
مدتی آرام جانم می شود**** در کنار این دل بی رنگ کور
می زند بر دامن من آتشی****می بسوزاند مرا از عشق و نور
سوزش من سوزش سهراب بود **** آن که دارد این حدیث از راه دور
مادری دارم به از برگ درخت **** گر نداری عشقش از عالم به دور